معنی تعمیر کار اتومبیل

حل جدول

تعمیر کار اتومبیل

مکانیک


تعمیر کار

مکانیسین، نوساز و بازساز


تعمیر کار ماشین

مکانیسین


تعمیر کار کفش

پینه ‌دوز، کفاشی


تعمیر

نوسازی و بازسازی

فارسی به انگلیسی

تعمیر کار

Serviceman


تعمیر

Mend, Mending, Overhaul, Rehabilitation, Repair, Reparation

فرهنگ معین

تعمیر

آباد کردن، مرمت کردن خرابی. [خوانش: (تَ) [ع.] (مص م.)]


اتومبیل

(اُ تُ مُ) [فر.] (اِ.) وسیله نقلیه ای که با موتور کار می کند و دارای چهار چرخ است، ماشین.

فرهنگ عمید

تعمیر

آباد کردن، مرمت‌ کردن خرابی خانه، قابل سکنی کردن جا و منزل،
[قدیمی] زندگی دراز کردن،

مترادف و متضاد زبان فارسی

تعمیر

آبادانی، اصلاح، بازسازی، ترمیم، عمارت، مرمت، نوسازی،
(متضاد) تخریب، آباد کردن، مرمت کردن، عمارت کردن، ساختن، درست کردن، بازسازی کردن،
(متضاد) تخریب

فارسی به عربی

تعمیر

تصلیح، تعویض، صیانه

فارسی به ایتالیایی

تعمیر

riparazione

لغت نامه دهخدا

اتومبیل

اتومبیل. [اُ ت ُ م ُ] (فرانسوی، اِ) دستگاهی حمل مسافر را که بوسیله ٔ محرکه ٔ بخار یا برق یا نفت یا هوای فشرده یا گاز و غیره رود.


تعمیر

تعمیر. [ت َ] (ع مص) زندگانی دادن. (زوزنی) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (آنندراج). زندگانی دراز دادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): لعمری لئن عمرتم السجن خالداً؛ ای ادمتم سجنه ُ کانهم جعلوا خالداً للسجن عمری. (اقرب الموارد). || تا دیر داشتن کسی را خدای. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). باقی گذاشتن کسی را خدای. (از اقرب الموارد). || به بقای دراز موصوف کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). به عمر دراز متصف گشتن یا کردن. (آنندراج). || بقای دراز خواستن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). عمر دراز خواستن. (آنندراج). و تقول: اعمّرک اﷲ ان تفعل تحلفه باﷲ و تسئل اﷲ بطول عمره. (منتهی الارب). || اندازه کردن برای نفس خود حدی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تقدیر کردن مقدار محدودی از عمر برای نفس خود. (از اقرب الموارد). || به عمری دادن کسی را چیزی. || عمّرک اﷲ کذا اصله عمرتک اﷲ تعمیراً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || نیکو بافتن و نیکو ریسیدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نیکو بافتن جامه و نیکو رشتن. (ناظم الاطباء). || سوگند دادن کسی را. || تعمیرالمسجد؛ ذکر کردن خدای در مسجد و درس دادن علم را در آن و بازداشتن خود را از کلام دنیا. || پاک داشتن و روشن کردن بچراغ. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || معمور داشتن خدای به جای کسی را:عمّر اﷲ بک منزلک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مرمت کردن شکسته را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مرمت بنای شکسته. (ناظم الاطباء). آباد ساختن، با لفظ کردن مستعمل. (آنندراج).تعمیر که معمولاً بمعنی اصلاح و درست کردن استعمال میشود در اصل بمعنی طول عمر دادن است و برای اصلاح در زبان عربی ترمیم و مرمت بر وزن مذمت را بکار میبرند. (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال اول شماره ٔ 2).

معادل ابجد

تعمیر کار اتومبیل

1430

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری